صفحات تنهایی من

چندان که گفتم غم با طبیبان/درمان نکردندند مسکین غریبان

صفحات تنهایی من

چندان که گفتم غم با طبیبان/درمان نکردندند مسکین غریبان

Where's my...

 

الا ای آهوی وحشی کجایی 

مرا با توست چندین آشنایی 

 

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس

دد و دامت کمین از پیش و از پس 

 

بیا تا حال یکدیگر بدانیم

مراد هم بجوییم ار توانیم 

 

که می‌بینم که این دشت مشوش

چراگاهی ندارد خرم و خوش 

 

که خواهد شد بگویید ای رفیقان

رفیق بیکسان یار غریبان 

 

مگر خضر مبارک پی درآید

ز یمن همتش کاری گشاید 

 

مده جام می و پای گل از دست

ولی غافل مباش از دهر سرمست 

 

لب سر چشمه‌ای و طرف جویی

نم اشکی و با خود گفت و گویی 

 

نیاز من چه وزن آرد بدین ساز

که خورشید غنی شد کیسه پرداز 

 

به یاد رفتگان و دوستداران 

موافق گرد با ابر بهاران 

 

چنان بیرحم زد تیغ جدایی

که گویی خود نبوده‌ست آشنایی 

 

چو نالان آمدت آب روان پیش

مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش 

 

نکرد آن همدم دیرین مدارا

مسلمانان مسلمانان خدا را 

 

مگر خضر مبارک‌پی تواند

که این تنها بدان تنها رساند 

 

بیا وز نکهت این طیب امید

مشام جان معطر ساز جاوید 

 

که این نافه ز چین جیب حور است

نه آن آهو که از مردم نفور است 

 

رفیقان قدر یکدیگر بدانید

چو معلوم است شرح از بر مخوانید 

 

مقالات نصیحت گو همین است

که سنگ‌انداز هجران در کمین است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد