دختران روستا به شهر فکر می کنند دختران شهر در آرزوی روستا می میرند مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند مردان بزرگ در آروزی آرامش مردان کوچک می میرند
پروردگارا ! کدامین پل، در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به خانه اش نمی رسد؟
بیگانه
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 ساعت 12:55 ق.ظ
[ بدون نام ]
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 ساعت 09:36 ق.ظ
خوب است که هنوز خدایت زندهست.
خوب است که نوشتن از سر گرفتهای. خوب است که هستیم هنوز. با همیم، گیرم که سیگارهایمان را تنها دود میکنیم. مینویسم م و ن ا، چون خواستی اسمم را بدانی. این تنها یک اسم است. تو مرا به یاد داری؟ از جمال چه خبر، حسین؟ خ ص و ص ی
سلام دوست عزیز٬ خ ص و ص ی٬ م٬ یا هر نام دوستانه دیگه فکر میکنم منو با کس دیگه ای اشتباه گرفتی٬ من نه حسینم و نه از جمال خبر دارم!
خوب است که هنوز خدایت زندهست.
خوب است که نوشتن از سر گرفتهای.
خوب است که هستیم هنوز.
با همیم، گیرم که سیگارهایمان را تنها دود میکنیم.
مینویسم م و ن ا، چون خواستی اسمم را بدانی. این تنها یک اسم است. تو مرا به یاد داری؟ از جمال چه خبر، حسین؟
خ ص و ص ی
سلام
دوست عزیز٬ خ ص و ص ی٬ م٬ یا هر نام دوستانه دیگه
فکر میکنم منو با کس دیگه ای اشتباه گرفتی٬ من نه حسینم و نه از جمال خبر دارم!
جمال آمد
من بینهایت شادم
خ/ص/و/ص/ی
من در این پندارم که چرا، باغچه کوچک ما سیب نداشت!